Autoconverted from "21.srt"

من حليم پنج دانه را پيشنهاد مي كنم
شما چه فكر مي كنيد؟

 

شما ميتوانيد مزه اي مثل اين
را با پوست ماهي بسازيد

 

مهارت شما عالي است

 

...شما بيش از حد تشويق ميكنيد

 

من از آب گوشت مرغ با
عصاره سويا استفاده كردم

 

عصاره سويا؟ شما سسي از عصاره سويا درست كرديد؟

 

...بله،اين سركه خرما است

 

آن براي دهها سال دفن شده بود

 

هر دو غذاها نزديك به عالي است

 

اگرچه،وقتي من درمورد زمان فكر ميكنم و
... و از خود گذشتگي براي

 

... تهيه سركه دهها سال

 

چطور من بانو هن را اينجا نمي بينم؟

 

چرا شاگرد او غذا را مي آورد؟

 

بانو هن غذا را داخل درست ميكنند؟

 

نه ،اينطور نيست. بانو هن
...از قصر بيرن رفته اند

 

و هنوز برنگشته است

 

چه؟

 

(قسمت 21)

 

او بر نگشته ؟
بانو يونگ ،چه شده؟

 

حيوانات مواد اوليه را ديشب از بين بردند

 

پس او براي تهيه آنها رفت
اما او هنوز برنگشته است

 

چطور او نتوانسته نظارت كند كه
مواد اوليه اش از بين رفته اند؟

 

و با اين كه آنها از بين رفتند او بايد از
مواد اوليه دردسترس استفاده مي كرد

 

براي سر وقت بودن
اينها اصول نيست؟

 

من هم همينطور فكر ميكنم وبه همين خاطر
پايان مسابقه را خواستار شدم

 

اما بانو چويي به من گفت
...اين وظيفه يك مسابقه دهنده است

 

كه براي او صبر كند و مهمتر از اين
به خاطر اين كه اين تولد شماست

 

پس چه كسي اين خوراك ها را درست كرده بود؟

 

اين بچه كه شاگرد بانو هن است
آنها را درست كرده بوده

 

نيازي به پرسش بيشتر نيست
نتيجه از قبل معلوم است

 

سرورم ،لطفا اول به من گوش بدهيد

 

او كسي است كه به خاطر خواسته استادش
جان خودش را به خطر انداخته است

 

به نظر مي آيد او توانسته يكسان عمل كند
پس لطفا مرحمتي به او كنيد

 

بله،سرورم ،مهمتر از آن
...اين جشن تولد شماست

 

قبل از اين كه اين يك مسابقه باشد من
ميترسم ممكنه جشن تولد شما را خراب كند

 

من فكر نمي كنم خيلي شود اگر
شما بعد از جشن به اين مورد رسيدگي كنيد

 

حتما.من متاسفم صدايم را در
... چنين زماني بلند كردم

 

و از آنجايي كه غذاي او آنقدرها هم بد نيست
ما ادامه خواهيم داد

 

ما ادامه خواهيم داد

 

حتما ،سرورم

 

حالا بهتر نيست؟

 

بهتر؟ من فكر مي كنم فقط ادامه پيدا كرد
تا يانگوم اين دست را ببرد،درسته؟

 

!حتما

 

چرا ملكه مادر وقتي نتيجه مشخص است
چنين كاري را انجام مي دهد؟

 

اين شبيه خوراك گوشت دنده است
آن ميگو است ،و آن هست...؟

 

قارچ و دنده گاو

 

قارچ و دنده گاو؟

 

بله . اين گوشت دنده گاو است
كه همراه قارچ سرخ شده است

 

خوردن اين خيلي آسان است

 

بله ،هميشه خوردن گوشت دنده مشكل است

 

اما خوردن اين آسان است و خوشمزه

 

قارچ ها هم خيلي معطر هستند

 

اين خوراك ميگويي كه ما اغلب مي بينيم نيست؟

 

مزه اش كاملا با خوراك معمولي متفاوت
است. شما چه كارش كرديد؟

 

اين ميگو مست است

 

ميگو مست؟
ميگو ها خيلي نوشيدند؟

 

بله

 

سه مرحله به اين اختصاص داده شده است

 

سه مرحله اختصاصي؟

 

اول از همه ،ميگو زنده بايد
از دريا گرفته شده باشد

 

سپس با آب برنج براي پاك كردن
همه زهرابه ها شسته شده

 

و در مشروب دارويي قرار گرفته سپس
بالاي حرارت ريگها پخته شده است

 

... چه تلاش زيادي

 

بله ، فكر كنم مزه اين از آنجا آمده

 

واو ،پس شما ميتوانيد ميگو
را در مشروب بگذاريد

 

من مي دانستم . بانو چويي حتما متفاوت است

 

حتما ،چطور يك شاگرد تنها ميتواند او را شكست دهد؟

 

بله ،اما حقيقت اين است كه يانگوم يك
دور را برده كه شگفت انگيز است

 

چه شده؟

 

چه كسي برنده است؟

 

يك بار ديگر مي برد و همه چيز تمام است

 

شما بانو هن از آشپزخانه سلطنتي نيستيد؟

 

ببخشيد؟

 

من لت ژنرال مين جونگ هو
از گارد سلطنتي هستم

 

من به خواهش آقاي جانگ اينجا هستم

 

مي دانم

 

او را سريعا به قصر همراهي كنيد

 

بزنيد بريم

 

!سراسر اين مكان را بگرديد

 

من حدس مي زنم بعد از اين بهتر خواهد بود

 

بله ،اين بهترين خوراك شماست ،پس چه
كسي جرات مي كند حتي نزديك بيايد؟

 

چطور بانو هن نيامده است؟
درست كردن اين براي شما خيلي سخت است

 

يانگوم ،حالا چه ؟همه چيز تمام است
اگر شما يك بار ديگر ببازيد

 

و او مي خواست كباب لاك پشت
را براي اين دور آماده كند

 

اين خيلي بهتر از خوراك شماست
حالا چه...؟حالا چه...؟

 

يونگ سن. حالا وقتش است كه بري

 

منظورت چيه؟

 

شما بايد در شرايط پيش آمده برويد

 

اين يكي از آن وقت ها ست

 

ما بايد تنها بريم بدون هيچ ترس و نگراني

 

درست نيست ،مادر؟
همه چيزي كه من حالا دارم
چيزي است كه تو به من دادي

 

...لطفا به من كمك كن ...لطفا

 

لطفا شروع كنيد و امتحان كنيد

 

گوشت خيلي نرم است
در دهانم آب مي شود

 

اين گوست بچه گراز است

 

بچه گراز ؟ من اين را يك بار در
سفرهاي شكارم امتحان كرده بودم

 

مزه آن خيلي مخصوص است من مي خواستم
يك بار هم مادرم آن را امتحان كند

 

من همچنين اين را در جنسان ،نخل،چهل
سكه،نوعي جعفري دارويي ،سير

 

توفا ،پياز سبز و گردو هم خوابانده ام

 

من همچنين اين را در سيليكات براي
تميز كردن آب ، افزايش مزه گذاسته ام

 

اين دليلش است كه روي زبان
و دهان به خوبي آب مي شود

 

شما اين را در چه خوابانيده ايد؟

 

من اين را در نخل ،بلوط ، دانه
كاج ،جنسان ،ريشه نوعي جعفري ،انجير

 

برنج سياه ،لوبيا سياه و غيره قرار دادم

 

آن نيست ...او مي خواهد بداند
... اين عطر از كجاست

 

...و اين مزه تند آمده

 

اين از زمين فلاوا يوستا است

 

زمين فلاوا يوستا؟

 

اين خاك رس بالاي كوره است

 

شما مي توانيد خاك قرمز رنگي را تهيه كنيد
... و وقتي از خاك استفاده مي كنيد

 

براي بالاي جوجه پخش كردن آن
قبل از پخت ، چنين طعمي بدست ما آيد

 

واقعا؟ خاك مي تواند طعم تند دهد؟

 

بله ،من خودم آن را چشيدم
اين كمي تند و شور است

 

شگفت انگيز است كه شما چنين
طعمي را از خاك تهيه كرديد

 

اينجا مرغي بدون بو است
و گوشت هم خيلي نرم است

 

!بانوي من ،براي شما چه اتفاقي افتاده؟
ما فكر كرديم از نگراني مي ميريم

 

چيزهايي پيش آمد. پس مسابقه چه شد؟

 

يانگوم سه بار باخت

 

و اگر يك بار ديگر ببازد همه چيز تمام است

 

يانگوم چه كرد؟

 

!بانوي من؟!چه اتفاقي براي شما افتاده ؟

 

واقعا براي تصميم گيري سخت است

 

...اما به مواد اوليه نگاه كنيد

 

من مجبورم اين را انتخاب كنم

 

فوق العاده است كه او يك مزه خلق كرده است

 

از خاك فلاوا يوستا استفاده كردن
بهتر از گوشت بچه گراز است

 

من هم همين فكر را مي كنم

 

ممنونم ،مادر

 

!بانوي من ،يانگوم برد

 

بله ،اواين كار را كرد با چيزي كه
!ما فكر مي كرديم ناممكن است

 

يانگوم دختر من است

 

بانوي من ،اما شما نبايد ببازيد
همين حالا به آشپزخانه بريد

 

بله ،بانوي من

 

بريد حالا ،بانوي من

 

اين حالا مسابقه يانگوم است

 

چه شده؟

 

چه شده؟

 

!پس شما برديد

 

!شما واقعا شگفت انگيزيد
!شما خيلي بزرگيد

 

اگر شما دور بعد را ازدست بدهيد
...همه چيز تمام است

 

پس ما هنوز بايد آن را سرو كنيم؟

 

من اين باراول خوراك
بانو چويي را امتحان مي كنم

 

خرچنگ با سبزيجات

 

بله ،مادر

 

شما بيش از حد تشويق مي كنيد

 

چطور جرات كرديد چنين چيزي را اينجا بگذاريد؟

 

دليلي دارد؟

 

بله ،بانوي من

 

اين با مخلوط برنج هاي معمولي متفاوت است

 

اين براي چنين هواي سردي عالي است

 

بله ،من نگران بودم بعضي از ما ممكن
...است دچار سوء هاضمه شويم

 

به خاطر سرما ،اما خوردن چنين
برنج گرمي درونم را آرام كرد

 

شما وقتي اين را درست
مي كرديد به اين فكر كرديد؟

 

اگر چه او فقط يك شاگرد است
او خيلي با ملاحظه است

 

و او براي تغيير مزه مخلوط
...برنج معمولي كار كرده

 

با تغييراتي كوچك در طرز تهيه

 

او خيلي با هوش است

 

حالا،3 به 3

 

!چه تساوي اي

 

حالا فقط مخلوط ميوه باقي مانده است

 

بانوي من ،من بهترين كارم را
براي تهيه دسر انجام داده ام

 

لطفا به من اعتماد كنيد

 

همه چيز به دسر بستگي دارد
و من فكر مي كنم اين خيلي ساده است

 

نه . اين بهترين غذاي من براي پادشاه است

 

دسر شما ، گل استكاني سرخ شده است

 

وقتي آخرين دسر اينجاست
من مي خواهم بپرسم كه

 

آخرين مورد تهيه بهترين
خوراكتان براي پادشاه بود

 

بهترين خوراكي كه شما حاضر كرديد چه بود؟

 

آن بچه گراز بخار پز بود

 

و براي شما مرغ بود؟

 

نه ،نبود

 

پس؟

 

دقيقا،بانو هن تصميم داشت كباب
لاك پشت تهيه كند كه مربوط بود به

 

دوستش اما او نتوانست آن را آماده كند

 

پس شما دو تا بهترين
خوراكتان را آماده نكرديد؟

 

سرورم ،اما من بهترين غذايم را آماده كردم

 

شما؟

 

چيه؟

 

دسر توت وحشي

 

چه؟

 

منظورتان اين خوراك توت وحشي است؟

 

بله ،سرورم

 

چرا اين بهترين خوراك شماست؟

 

توت وحشي آخرين غذايي است كه
من قبل از مرگش به مادرم خوراندم

 

من خيلي نگران مادرم بودم
كه او نمي توانست بخورد چون

 

او مجروح بود پس من چند تا
توت وحشي انتخاب كردم و

 

خودم آنها را جوييدم و در دهانش قرار دادم

 

مادرم آنها را خورد و با خنده جواب داد سپس مرد

 

سرورم پدر همه مردم است

 

لطفا از همه مردم مراقبت كنيد درست مانند
مادرم كه با يك خنده جواب داده است

 

حتي بعد از خوردن غذاي بي ارزش

 

من اين را آماده كردم چون اين
را براي مادرم آماده كرده بودم

 

اين خوشمزه است

 

من فراموش نخواهم كرد احساس مادرتان
را وقتي مجبور بود شما را ترك كند

 

من فراموش نخواهم كرد
مادرتان را كه نگران بوده است

 

كه شما چطور خودتان تصميم داريد زندگي كنيد

 

و با همان روش من من امور
ملت را برنامه ريزي مي كنم

 

توتهاي وحشي بهترين غذا براي من است

 

و شما بهترين بانوي چوساني
!آشپزخانه سلطنتي هستيد

 

من هيچ چيز ديگري براي گفتن
ندارم وقتي شما اين را گفتيد

 

آه ،نه ،مادر اين فقط نظر من درباره او بود

 

شما بايد تصميم بگيريد
چون شما ناظر مسابقه هستيد

 

...من مي دانم ،اما اگر اين خواسته شماست

 

آه،نه ،مادر ،از نظر من تبعيت نكنيد
از خودتان پيروي كنيد

 

...خوب

 

سرورم ،من مي خواهم معلم او را
صرف نظر از نتايج ملاقات كنم

 

...من هم ،اما

 

من براي قطع حرف ها متاسفم
اما بانو هن برگشته اند

 

!واقعا؟ پس او را به داخل بخوانيد
!من دوست دارم حالا او را ببينم

 

وقتي من شنيدم شما دير كرديد
و شما حتي مواد اوليه نداشتيد

 

قلب من به سمت بانو چويي متمايل شد

 

اما بانوي اول بايد بتواند
افراد را اين طور آموزش دهد

 

و اين خاصيت شما است كه چنين بچه اي داريد

 

به من نگاه كنيد ،من مي دانم
كه افكار من اشتباه نيست

 

و اگر مهارت هاي شاگرد
شما اين قدر خوب است

 

چه چيزي درباره مهارت هاي شما مي شود گفت؟

 

پادشاه براي تحسين شما و آن بچه مردد نيست

 

پس من فكر مي كنم خواسته شاه
...از مال من محكم تر است

 

...بنابراين ،براي احترام به خواسته شاه

 

من بانو هن را به عنوان بانوي اول
آشپزخانه سلطنتي منصوب مي كنم

 

!اين عالي است

 

...باور نكردني

 

شما بايد اين را انجام داده باشيد ،بانوي من

 

اما چه شده ؟
من شنيدم كه كشتي برگشته است

 

شما ربوده شده بوديد؟

 

من فكر مي كنم آنها تلاش مي كردند
ما را مغلوب اين مسابقه كنند

 

آه ،من !آنها حتي به چنين نقشه هايي فكر كردند؟

 

پس از بين بردن مواد اوليه
هم مي تواند نقشه بوده باشد؟

 

ديدي؟ من به شما درباره ديدن
يانگوم در رويام شب پيش گفتم

 

و به شما گفتم كه فكر مي كنم
بانو هن برنده خواهد شد

 

من مي دانم...اگر به خاطر شما نبود
من هنوز سر در گم بودم

 

اما تهيه غذا براي يانگوم درست بعد
اين كه او برنده شد عجيب نيست؟

 

كي ما درباره چنين چيزهايي نگران بوديم؟

 

...حق با شماست

 

به اين دليل است كه مردم ما را دوست دارند حتي
تصورش را هم نمي كنيم كه بانوي اول باشيم

 

پس ما مي توانيم آسوده زندگي كنيم

 

دقيقا ،حتي اگر كسي مقامي را مجاني به من بدهد

 

من آن را نخواهم گرفت . شما هم ديديد
...چقدر آنها استرس داشتند

 

كه ببينند ملكه مادر چه مي گويد

 

درست است . من ترجيح مي دهم زير
دست آنها كار كنم و غذاي خوشمزه بخورم

 

بله!درسته!پس ما مي توانيم طرف برنده را بگيريم

 

كمترين تلاشت را نشان بده و راحت
زندگي كن ،آرام براي يك زندگي طولاني

 

حالا من مي بينم كه شما عاقل ترين شخص هستيد

 

از حالا ،من فقط كاري ميكنم كه شما مي كنيد

 

يانگوم پوسته خرمالو را دوست دارد،درسته؟

 

بله

 

چرا حالا تو اين قدر مي خوري؟

 

مادر ،ممنونم. من توانستم
آن را انجام بدم به خاطر شما

 

ممنونم ،مادر

 

شما بانو سو نيستيد؟

 

بله . امشب شيفت من است

 

آه ،من شنيدم شما به آزادي بانو هن كمك كرديد

 

خيلي ممنونم

 

دقيقا ،من نتوانستم هيچ كمكي به او بكنم

 

اما من همه ربايندگان را گرفتم
و آنها را به پليس تحويل دادم

 

ما بايد بفهميم چه كسي پشت همه اين كارهاست

 

شما كرديد؟

 

بله

 

كاري كه امروز كرديد خيلي زيبا بود

 

شما تا پايان ايستادگي كرديد و
چيزي كه شما در سرو دسر گفتيد

 

آن كلمات در قلب من باقي خواهد ماند

 

شما من را شرمنده مي كنيد

 

شما اينجا چه مي كنيد؟

 

...من متعجب بودم كه چطور تحقيقات

 

اشراري كه بانوي دربار را
دزديده بودند پيش از اين اومده بودند

 

بانوي دربار را ربودند؟

 

من آنها را ديروز تحويل دادم

 

خوب ،آنها فهميدند كه آنها بازرگاناني بودن
... كه مقصر نبودند

 

پس ما آنها را امروز آزاد كرديم

 

چه ؟آنها بانوي دربار را ربوده اند

 

آنها گفتند او مي خواسته قايق را نگه دارد

 

چون او فهميده اشتباه كرده است

 

اما آنها نمي توانستند به او اجازه بدهند
پياده بشود چون عجله داشتند

 

آن چيزي است كه سرپرست
...پليس دستور داده است

 

پس چرا نمي رويد با او در موردش صحبت كنيد؟

 

من براي اين دردسر متاسفم

 

اجازه ندهيد دوباره پيش بيايد

 

بله،آقا

 

شما براي ديدن من آمديد؟

 

بله ،آقا . اين درباره سارقاني
...است كه تيم من آوردند

 

شما درباره كي صحبت ميكنيد؟

 

...اشخاصي كه بانوي دربار را گرفتند

 

من آنها را آزاد كردم

 

اما ، آنها يك بانوي دربار را ربوده بودند

 

من قبلا بررسي كردم
...بانوي دربار مراقب نبوده

 

و قايق بازرگانان را اشتباه گرفته است
...و براي پياده شدن پافشاري كرده

 

...پس آنها به او اجازه دادند برود

 

و من شنيدم شما آنها را بازداشت كرديد بدون

 

اين كه به آنها دليلش را بگوييد
آنها خيلي شاكي بودند

 

اين كاغذي است كه گواهي مي دهد
مشروبات به پادشاه داده شده است،آره؟

 

حتما ،درسته

 

آره ،درسته!شما فكر مي كنيد من
!با نوشته هاي شما گول مي خورم؟

 

چطور شما شخصيت ها را بلديد؟

 

من نمي دانم ،حتما من فقط وانمود مي كردم

 

به هر حال،چه اين نوشته بانو هن يا شما باشد

 

اين ميگويد كه پادشاه مشروب
مورچه قرمز ما را خورد ،درسته؟

 

بله ،او اين را خيلي دوست داشته است
اينجا را نگاه كن ،او خيلي دوست داشته است

 

كافيه . مسئله اين است
كه پادشاه اين را خورده است

 

هنوز معلوم نيست پادشاه اين را خورده يا نه

 

باشد . صرف نظر از اين

 

او يانگوم را بهترين بانوي دربار ناميده است

 

!بله!درسته

 

پس ما از اين كه بدانند ما
والدين او هستيم سود مي بريم

 

خانواده هاي ديگر بانوان دربار
هم اين طوري زندگي مي كنند

 

اين براي يانگوم خوب است؟

 

البته، ما هيچ چيز غير قانوني اينجا نمي فروشيم

 

مشروب مورچه قرمز ارزشمند است
ما فقط از اسم او استفاده مي كنيم

 

و اين را در قيمت نسبتا بالايي مي فروشيم

 

...اما

 

منظورت چيست ،اما؟
...لازم نيست نگران باشي

 

پس ،فقط برو و مقداري مورچه قرمز بگير

 

نه ،من نمي خواهم

 

!چه ؟ نه؟

 

نيش مورچه قرمز!من نمي توانم مورچه قرمز بگيرم

 

چرا شما...!شما هميشه به يك
!كتك حسابي احتياج داريد،ها؟

 

من مي توانم همه چيز را بگيرم
جز مورچه قرمز

 

آقا !چه چيز شما را اينجا آورده است؟

 

من آمدم درباره حادثه ديروز بپرسم

 

حتما ،چرا ما به هيانگ كيوم نرويم
و نوشيدني بخوريم و بحث كنيم ؟

 

من او را خوب تربيت كردم
وقتي شما رفتيد . بزن بريم

 

او مي دانست او سوار يك
قايق بازرگاني بوده است؟

 

البته!آنها به من گفتند به سمت
بازار ما پو مي رفته است

 

و آن دليلش بود كه به او گفتم سوار آن بشود

 

آنها واقعا گفتند آنها به سمت آنجا مي روند؟

 

البته ،به چه دليل ديگري من اجازه
مي دادم او سوار آن قايق بشود

 

وقتي او اين قدر عجله داشت؟

 

پس من بايد هيانگ كيوم را به ما پا بياورم؟

 

چه؟ ما پو؟

 

او لت ژنرال از گارد سلطنتي است
...و زندگي شما مي تواند تغيير كند

 

به اين كه شما چقدر خوب
صحبت كنيد بستگي دارد

 

آقا

 

پس شما دوست داريد چه بدانيد؟

 

آخرين بار ،من چويي پانسول را با پارك بو كيوم
كه از مركز غذا است اينجا ديدم

 

آنها مرتب همديگر را ملاقات مي كنند؟

 

چويي پانسول هميشه اينجا مي آيد و اغلب
اينجا پارك بو كيوم را ملاقات مي كند

 

و از آن زمان ، آقاي اوه كيوم هو هم اينجا مي آيد

 

منظورتان آقاي اوه كيوم اوه از مركز غذا است؟

 

بله ،آنها اغلب براي نوشيدن سه تايي اينجا مي آيند

 

شما خيلي به اين مطمئن بوديد
اما حالا چه ؟

 

من از اين بابت شرمنده ام

 

دردسر بزرگي است چون ما
آشپزخانه سلطنتي را تامين نكرديم

 

اما بدتر از آن من رئيس مركز غذا هستم

 

يك دقيقه بيرون بمان

 

آشپزخانه سلطنتي بيشتر از محصولاتي
كه به قصر مي آيد بازرسي مي شود

 

پس شما ممكن است زمانهاي سختي داشته
باشيد براي به خود انحصار دادن

 

به عنوان تنها متصدي محصولات

 

من نمي توانم هيچ كاري در مورد اين
انجام بدهم اگر مديران هر قسمت

 

محصولات مخالف اين را دريافت كنند

 

آن دليلي كه من از شما خواستم ،آقا
ما بايد اين اطراف را هر جور شده تغيير دهيم

 

ملكه مادر اين را اعلام كرد
وقتي همه حاضر بودند

 

!چطور ما مي توانيم اين اطراف را تغيير دهيم؟

 

بانو چويي گفت ملكه مادر ذهنيتش
را درباهر آن تغيير داده است

 

و بانو هن هرگز در كنار شما نخواهد ايستاد

 

لطفا بفهميد

 

...اين زياد نيست ،اما

 

چيه؟

 

...چرا...شما

 

لطفا به من اطلاع بدهيد

 

سرورم ،بانو يونگ اينجا هستند

 

بگذاريد بيايد داخل

 

بنشين

 

شما به نظر نمي آيد خوب باشيد
چه اتفاقي براي شما افتاده است؟

 

بله ،سرورم
من آمدم چيزي از شما بخواهم

 

بگو؟

 

من فكر نمي كنم بتوانم بيش از
اين در نقش بانوي اول كار كنم

 

و وقتي بانوي اول بعدي انتخاب شده است

 

من مي خواهم كارها را به بانو هن بسپارم
و به محض اين كه ميسر شد بروم

 

پس ،لطفا اجازه اين را بدهيد

 

پادشاه از شنيدن اين ناراحت مي شود
ماندن براي شما سخت است؟

 

بله ،سرورم

 

به خاطر اين كه زندگي اين طوري است
حتما ،برو و انجامش بده

 

بله ،سرورم . انجام مي دهم و در
روز سوم از مراحل مقدماتي

 

زمان ترفيع بانو هن و رفتن بانو يونگ است

 

پس مطمئن شو از او خوب مراقبت مي شود

 

يك فرمان براي تغيير بانوي اول
طي سه روز داده شده است

 

شما مي خواهيد چه كنيد؟

 

من نمي توانم به او اجازه
بدهم اين را داشته باشد

 

!چطور ؟ شما به يك شاگرد باختيد؟

 

من چيزي براي گفتن ندارم ،اما بانوي من
بانو هن حتي مسابقه نداد

 

ملكه مادر هم به عدم كفايت
مسابقه اشاره كرده است

 

او فقط نمي خواست جلوي خواسته پادشاه قرار گيرد

 

...و وقتي او بداند چه اتفاق خواهد افتاد

 

بعد از اين كه بانو هن ترفيع بگيرد
شما بايد به من كمك كنيد

 

بانوان دربار بيشماري كمك هاي
من و برادرم را دريافت كرده ام

 

بانوان دربار آشپزخانه هاي مختلف
به من اعتماد كرده اند و وابسته اند

 

شما فكر مي كنيد آنها به بانو هن به
عنوان بانوي اول خدمت مي كنند؟

 

پس شما ميخواهيد چه كنيد؟

 

من مي خواهم همه آنها را يكي كنم

 

و ملكه مادر عمل من را
به خوبي حمايت كند مي كند

 

من بعد شه روز مي خواهم اين را به شما واگذار كنم

 

بانوي من ،من هنوز
اينجا به شما نياز دارم

 

ساكت باش. شما به قدر كافي من را بالا برده ايد

 

من اين را خودم به شما واگذار مي كنم
قبل از اين كه سلامتي ام بدتر شود

 

!گوش كن

 

بعد از سه روز ،ما تصميم دارم
مراسم انتصابي داشته باشيم

 

براي بانو هن به عنوان بانوي اول دربار

 

پس بانو مين ،مطمئن شو همه كارها
... به بانوان محول شده است

 

پس همه چيز بايد بدون هيچ اشكالي آماده باشد و

 

همچنين به بانوان ديگر بگو
براي آن روز آماده بشوند

 

بله ،بانوي من

 

!آرام باشيد و اينجا جمع شويد

 

شما بعد از گرفتن همه برنج هاي مزارع با
كمك من از من عذر خواهي خواهيد كرد؟

 

نه ،اما من در مقامي هستم كه مستقيما
فرمانهاي ملكه مادر را تاييد مي كنم

 

آن كاري است كه مي خواهم انجام دهم اگر
...شما واقعا يك هدف راسخ داشته باشيد

 

پس شما بايد بگذاريد همه
...بانوان آشپزخانه دربار

 

خواسته ملكه مادر را بدانند

 

شما همچنين مي دانيد كه
ملكه مادر با اين موافق نيست

 

او كسي است كه در مورد عدم شايستگي و

 

سلسله بانوان دربار بهتر از هر كسي ميداند

 

من روي شما حساب ميكنم

 

من مي دانم خانواده شما ايام سختي را ميگذراند

 

اگر شما به من كمك كنيد
من خانواده شما را مطمئن مي كنم

 

بتوانند در موقعيتشان مانند خانواده هاي ديگر بايستند

 

ديگر بانوان دربار قبلا به طرف من آمده اند

 

پس شما نبايد درباره آن نگران باشيد

 

بانوي من ،بانوان حرمسرا منتظر هستند

 

واقعا؟

 

ما آمديم و منتظر شما بوديم چون ما نگرانيم

 

ما هرگز به كسي مثل
بانو هن خدمت نمي كنيم

 

و من شنيدم ملكه مادر
با آن مخالف است

 

ما به شما خدمت كرده بوديم
براي زمان طولاني در قلبمان

 

من از شنيدن اين ممنونم

 

پس ،محكم باشيد و درباره بانوان
زير دست ما اصلا نگران نباشيد

 

ممنونم

 

اين چيزي است كه ما
مي خواهيم به شما بگوييم

 

ما حالا خواهيم رفت

 

پس آنها تصميم دارند بعد از
سه روز اين كار را بكنند

 

...بگذار آنها انجام بدهند

 

شما ياد نگرفتيد چطور تعظيم كنيد؟
!دست چپت را بالا بيار

 

دست راستمان را روي نوك دست چپمان نگذاريم؟

 

شما آخرين بار اين طوري به ما ياد داديد

 

كي من كردم؟ دست چپتان را
!روي نوك دست راستتان بگذاريد

 

فهميديد؟

 

. آن درست نيست
...يونگ سن به ما گفت

 

دست راستمان را روي نوك دست چپمان بگذاريم

 

ساكت باش ، مي خواهي
!به من گوش كني يا نه؟

 

Is this how it's going to end?

 

بانو چويي احتمالا نمي تواند
اجازه بده اين اتفاق بيافتد

 

منظورتان چيست؟

 

!شما مي خواهيد چه چيزي را بفهميد،بچه؟

 

من ميدانم . شما نمي دوست نداريد
بانو هن بانوي اول آشپزخانه باشد

 

چه؟ شما مي خواهيد اردنگي بخوريد ،نمي خواهيد؟
!بيا اينجا

 

بانوي من ،اين چانگ يي است

 

چرا شما اينجا آمديد؟

 

آنها دوستان من از خياط خانه هستند

 

و ؟

 

ما پول جمع كردهايم براي
تهيه ابريشم براي شما

 

ابريشم؟

 

پس ما ميتوانيم يك لباس
براي شما درست كنيم

 

من فقط يك بانوي دربار هستم
من فقط مي توانم چيزي كه دارم را بپوشم

 

آه ،نه ،بانوي من ...لطفا بايستيد

 

من مطمئن نيستم ما بتوانيم تا فردا
صبح همه چيز را انجام دهيم

 

مي دانم . فكر كنم چيزهاي زيادي
... را از دست خواهيم داد

 

چون خيلي سريع اتفاق افتاد

 

من فكر مي كنم به خاطر اين است كه بانو يونگ
... مي خواهد اين را خودش تحويل دهد

 

وقتي سلامتي اش دارد بدتر مي شود

 

مي دانم

 

من بانو يونگ را دوست دارم. حتي اگر
...او مي توانست گاهي ترسناك باشد

 

او مي توانست بامزه و خلاق باشد درباره چيزهايي

 

كه بانو هن كمتر اين طوري است

 

حق با شماست

 

من به او مي گويم !شما اين چيزها
! را پشت سرش مي گوييد

 

ولي ،شما شروع كرديد

 

پس اينه؟

 

به هر حال ،يونگ سن كجاست
وقتي ما اين طوري مشغوليم؟

 

او را تنها بگذاريد. او احتمالا
حالا خيلي احساس غم مي كند

 

باشد

 

بانوي من ،شما واقعا بايد فردا برويد؟

 

اين فقط درد شما را براي
يك زمان كوتاه آرام مي كند

 

باشد

 

آنقدر بد است؟

 

لطفا فردا صبح برگرد

 

حتما

 

...بانوي من

 

گريه كردن راتمام كن
و كمك كن بيدار بمانم

 

...بانوي من

 

من مي خواهم اتاق را تميز كنم
پس شما هم به من كمك كنيد

 

بانوي من ،چرا مي خواهيد از قبل بسته بندي كنيد؟

 

براي كسي كه دارد مي رود بهتر
است چيزي از خودش جا نگذارد

 

شما بايد من را فراموش كنيد
به محضي كه من رفتم

 

به هيچ وجه بانوي من
من شما را فراموش نخواهم كرد

 

بيا اينجا

 

چطور من مي توانم كودكي
مثل تو را اينجا ترك كنم؟

 

شما نميتوانيد حتي فرار كنيد
وقتي چيزها سخت مي شود

 

چطور من ميتوانم شما را ترك كنم؟

 

شما داريد اينجا چه كار مي كنيد؟
لطفا بيرون بايستيد

 

شما مي توانيد بيرون بمانيد
فردا فقط بشينيد و بخوريد

 

او ميخواهد غذاي بانو
يونگ را خودش بپزد

 

بانوي من ،بانو يونگ
مي خواهند حالا شما راببينند

 

بشين

 

من فردا اين قصر خسته كننده
را ترك خواهم كرد

 

من خيلي قصر را دوست داشتم وقتي
در بچگي با پدرم از آن ديدن كردم

 

من به قصر آمدم با وجوداينكه
پدرم سعي داشت مانع من بشود

 

اما قصر رويايي كه من در بچگي ام ديدم فقط يك خيال بود

 

اگر چه هميشه از مردم پر بود
قصر تنها بوده است

 

رشك و حسادت وجود داشت احتمالا
چون آنها از تنها بودن خسته شدند

 

خسته شدن از تنهايي،آنها احتمالا جنگيدند
كه توسط شاه برسميت شناخته شودند

 

خسته شدند از تنهايي ،آنها احتمالا تملق
ديگران را براي بدست آوردن ثروت كردند

 

خسته شدند از تنهايي ،آنها احتمالا بايد از حيله گري
براي بدست آوردن قدرت استفاده مي كردند

 

مقداري دلسوزي داشته باش . مقداري ترحم بر آنها داشته باش

 

آنقدري كه شما مي خواهيد از اخلاقيات
پيروي كنيد با ديگران همدردي كنيد

 

اگر نكنيد ،ديگران از تصميم شما مي ترسند

 

و انها از اين مي ترسند

 

...اين اسان نيست ،البته
...مصمم بودن و

 

هنوز با ديگران خلاق بودن

 

اما شما مي توانيد اين را انجام بديد
فقط بيشتر خلاق باشيد

 

اينها آخرين كلماتي هستند كه
من به شما مي خواستم بگويم

 

امور بشريت مشكل است وقتي
شما در كار آشپزخانه بهتر هستيد

 

من هيچ نگراني درباره آن ندارم

 

نه ،شما نبايد به يك شخص
مريض احترام بگذاريد

 

آن براي يك شخص مرده است

 

شما اينجا چه مي كنيد وقتي
بدن شما آسيب ديده است؟

 

من مي دانم من به شما
بي احترامي كرده ام

 

لطفا همه نفرت ها را از من داشته باشيد

 

لطفا با بانو هن مهربان باشيد

 

لطفا اجازه بدهيد اين بار او كار كند

 

اين آخرين خواسته من به عنوان بانوي پيري
است كه براي 60 سال در قصر بوده است

 

لطفا آرام كناره گيري كنيد

 

ما مراسم انتصاب بانوي اول
را اينجا برگزار نكرده ايم؟

 

بانو هن در مسابقه شركت نكرده است

 

و از ابتدا به خاطر حمايت
بانو يونگ شرايط برابر بنود

 

حتي ملكه مادر با اين مخالفت مي كند

 

پس ما نمي توانيم او را بپذيريم

 

و ما نمي توانيم چنين موضع
دوستان بانو هن را قبول كنيم

 

بله ،اگر آنها بگويند كساني كه بانوي دربار
مي شوند يك شخص متوسط باشد

 

قوانيني براي بانوان دربار وجو دارد

 

اگر چه دهقانان و كارگران
بعضي اوقات مي آيند

 

مقامات بالا توسط نجييب زادگان
اصيل پر مي شود

 

و ما داريم درباره آشپزخانه
سلطنتي صحبت ميكنيم

 

ما نمي توانيم يك بانوي دربار
را كه دختر يك برده است را
به عنوان بانوي اول قبول كنيم

 

ما نمي توانيم اجازه چنين چيزي را بدهيم

 

درسته. مرز بين خواص
...و عوام محكم است و

 

او بايد خيلي ممنون باشد كه
او توانسته وارد قصر شود

 

او چطور جرات مي كند
مقام بانوي اول را بگيرد؟

 

من به شما يادآوري مي كنم كه
اين آشپزخانه پادشاه است

 

چطور چنين شخصي كه از خانواده سطح
پايين است مي تواند فكر كند بيايد اينجا؟

 

پس ما به هيچ وجه نمي توانيم
او را قبول كنيم ما نمي توانيم
به او به عنوان مافوقمان خدمت كنيم

 

پس لطفا به ملكه مادر بگوييد

 

ملكه مادر حتما با خواست ما موافقت خواهد كرد

 

او خيلي طولاني با بانو هن موافقت نخواهد كرد

 

بله ،حتي پادشاه تصديق مي كند و
...تصميمش را پس مي گيرد

 

وقتي صاحب منصبان ديگر مخالفند

 

حتما ،ملكه مادر درباره بي نظمي
سران بي تفاوت نخواهد بود

 

بانوي من ،حالا مي خواهيد چه كنيد؟
هيچ كدام از بانوان آنجا نيامده اند

 

حتي بانوان كارگر؟

 

نه...ان احساس مي كند شما متمرد
هستيد اگر آنجا برويد .حالا چه؟

 

من مي دانم ،ما بايد چه كنيم؟
زمان مراسم گذشته است

 

بانوي من ،اگر من بخواهم
براي مدت طولاني زندگي
كنم من بايد چه كنم؟

 

من نمي دانم . من هرگز
قبلا اين را تجربه نكرده بودم

 

!بانوي من

 

پس بگذار وانمود كنيم ما بيماريم
من فكر مي كنم حالا اين بهترين راه است

 

شما چي مي گوييد اين
حالا بهترين راه است؟

 

چه شده است؟
چطور كسي را نمي بينم؟

 

...آن هست

 

بجنب

 

من نميخواستم بروم ،اما آنها من را
براي ملحق شدن به جلسه تهديد كردند

 

چه كسي؟ چه كسي چنين
كاري را انجام داده است؟

 

همه بانوان آشپزخانه دربار و
خانواده هاي سلطنتي جمع شده اند

 

شما بايد حالا يك تصميم سريع بگيريد
لطفا به ملكه مادر بگوييد

 

شما فكر مي كنيد داريد
!اينجا چه كار مي كنيد؟

 

من هنوز بانوي اول دربار
آشپزخانه سلطنتي هستم

 

، بانوان آشپزخانه دربار
! شما حالا دنبالم بياييد

 

بانوي سرپرست ،من
قبلا از شما خواسته بودم

 

بانو چويي من قبلا به شما
گفته بودم و شما مجبوريد اين
!كار ترسناك را انجام دهيد

 

!... شما حتما تنبيه مي شويد

 

!بانوي من !بانوي من